امامان دوازدهگانه در قرآن و سنّت (2)
امامان دوازدهگانه در قرآن و سنّت (2)
امامان دوازدهگانه در قرآن و سنّت (2)
نویسنده : محمد باقر شريعتي سبزواري
وجود اوصياي دوازدهگانه در اديان
هر سنّتي كه در اديان گذشته بوده، مو به مو در آيين اسلام هم هست. از جمله اين سنتها، داشتن دوازده وصي و خليفه است؛ چنان كه غيبت و ظهور رهبر و امام نيز از سنّتهاي اديان ابراهيمي است كه در اسلام نيز اصل غيبت و ظهور رهبري وجود دارد (طبراني، بيتا: ج4، ص204؛ سيوطي، بيتا: ج2، ص444).
در اين كه پيامبران اولوا العزم هر يك دوازده وصي داشتهاند، ترديدي نيست و در قرآن و سنت به برخي از آنها تصريح شده است. موسي بن عمران عليه السلام دوازده نقيب، حضرت عيسي عليه السلام دوازده حواري و ابراهيم و نوح عليهم السلام هم هر يك دوازده وصي داشتهاند. قرآن كريم به صراحت يا به كنايه، بعضي از آنها را ذكر كرده است: (و قطّعناهم اثنتي عشرة أسباطاً أمماً)؛ قوم موسي را به دوازده گروه منشعب كرديم» (اعراف، 160؛ مائده، 12). در آيهاي ديگر ميفرمايد: (و لقد أخذ الله ميثاق بني إسرائيل و بعثنا منهم اثني عشر نقيباً)؛ همانا خداوند، از بني اسرائيل پيمان گرفت و دوازده نقيب و بزرگ از ميان آنها برانگيختيم» (همان).
همانگونه كه ميبينيم، سخن از برانگيختن و انتصاب دوازده وصي است، نه انتخاب امت. آلوسي، از مفسّران اهل سنّت، ذيل همين آيه مينويسد: «نقباي بني اسرائيل، وزيران موسي بودند و سپس به مقام نبوت رسيدند» (آلوسي، بيتا: ج6، ص78).
حتي كلمه «اثنتا عشره» در آيه ذيل نيز ظاهري دارد و تأويلي. در سوره بقره ميفرمايد: (فقلنا اضرب بعصاك الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً)؛ ]به موسي[ گفتيم: عصايت را بر سنگ بكوب، ]تا عصا را به سنگ زد[ از آن، دوازده چشمه جاري شد» (بقره، 60)؛ در صورتي كه يك چشمه پر آب، به مثابه رودخانه بزرگ ميتوانست تمام اقوام بني اسرائيل را سيراب كند؛ از اين رو نجم الدين رازي در تفسير بحر الحقايق در تأويل آيه فوق ميگويد:
مقصود از آب، چشمههاي حكمت است. چشمههاي حكمت، حكيمان دوازدهگانه را ميطلبد و كلمه «لا اله الا الله» نيز از دوازده حرف تشكيل شده و هر يك از آن حروف، چشمه ساري است از علم و معرفت. حكمت اين دوازده حرف در كلمه توحيد و اخلاص است كه اساس دين و سرچشمه نقيبان دوازدهگانهاند و ممكن است رمز و اشاره به دوازده امام و خليفه در تمام اديان الهي نيز باشد.
در حقايق التفسير ذيل آية فوق از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه «عين» را به معرفت تأويل ميكند و نخستين منزل معرفت را توحيد و عبوديت ميداند و آن را به موارد ديگر مانند چشمه صداقت و اخلاق سرايت ميدهد (اسلمي، بيتا: ج1، ص246).
مشابه اين كلام در تأويل آيه (و بئر معطّلة و قصر مَشيد) (حج، 45)؛ نيز آمده است. چاههاي سرگرداني كه صاحبانش نابود و آب هايش در زمين فرو رفته و بيمصرف مانده است؛ نه كسي از آن، آب برمي دارد و نه تشنهاي سيراب ميشود. امام صادق عليه السلام فرمود:
مقصود از «قصر مشيد»، آن قصري است كه به دليل عدم مراجعه مردم در حال خرابي است، و منظور از «بئر معطّله» امام صامت و ساكت و راكد است و «قصر مشيد» امام ناطق ميباشد كه مردم او را ترك كردهاند (طباطبايي، 1361: ج16، ص396).
در سوره اعراف ميفرمايد: (و قطعناهم اثنتي عشرة اسباطاً امماً) (اعراف، 16)؛ قوم موسي را به دوازده گروه منشعب كرديم تا هر سبطي طايفهاي باشند». در آيهاي ديگر ميفرمايد: (و بعثنا منهم اثني عشر نقيباً) (مائده، 12)؛ و دوازده بزرگ و نقيب از ميان قبايل بني اسرائيل مبعوث كرديم تا ]هر كدام امامي براي گروهي باشند و هر امامي از علم و حكمت الهي، گروه خود را سيراب كنند[».
پس نتيجه ميگيريم هدف از چشمههاي دوازدهگانه نقباي دوازدهگانهاند كه هر يك بايد گروهي را رهبري و از سرچشمه حكمت سيراب كنند.
اگر به آيه «يوم ندعوا كل أناس بإمامهم»1 توجه كنيم، خواهيم فهميد همان امام كه در دنيا امت را هدايت يا گمراه ميكند همان رهبر آخرتي نيز هست كه آنان را به بهشت يا جهنم ميكشاند.
در خصوص امامان دين، آيات ديگري نيز هست كه از طرق خاصه و عامه به امامان شيعه تفسير و تأويل شده است و فرضاً اگر كسي اشارات و كناياتي را كه درباره امامان دوازدهگانه در قرآن رسيده است، قبول نداشته باشد، از پذيرش احاديث نبوي كه از طريق شيعه و اهل سنّت به صورت متواتر رسيده است، گريزي ندارد. ما بخشي از آن احاديث را از باب نمونه ميآوريم:
امامان دوازدهگانه در منابع اهل سنّت و شيعه
جاي هيچ ترديدي نيست كه حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم روايات مختلفي درباره امامان دوازدهگانه بيان كرده است كه از طريق مجامع حديثي شيعه و سنّي به تواتر به ما رسيده است. يكي از مضامين آن روايات اين است كه «خلفاي بعد از من، دوازده نفرند كه تمام آنها از قريش يا بني هاشم هستند». اكنون فهرستي از عناوين اين نوع احاديث را ميآوريم و براي فزوني بصيرت، از هر عنوان، نمونه هايي از رواياتي كه از طريق منابع اهل سنّت رسيده است، بازگو ميكنيم.
الف. دوازده امام و تصريح بر آنان
1. صحيح بخاري از محمد بن المثني و او از غندر و به ترتيب از شعبه و عبدالملك نقل كرده است كه از جابر بن سمره شنيدم كه ميگفت: «سمعت النبي صلي الله عليه و آله و سلم يقول: «يكون اثناعشر اميراً» فقال كلمة لم أسمعها. فقال أبي: «يقول: كلهم من قريش» (ترمذي، همان: ج2، ص45)؛ در اين حديث، امامان دوازدهگانه به دوازده امير و رهبر تعبير شدهاند كه از تبار قريشند.
2. مسلم در صحيح خود، با سند صحيح از جابر بن سمره از پدرش نقل ميكند كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمود: «ان هذا الأمر لاينقضي حتي يمضي فيهم اثناعشر خليفة كلهم من قريش؛ قطعاً حاكميت اسلام تمام نميشود، مگر اين كه دوازده خليفه بر او بگذرد كه تمام آنها از نسل قريش باشند» (مسلم، بيتا: ج2، ص191).
3. ابوداوود نيز در صحيح خود از جابر بن سمره نقل ميكند: «سمعت رسول الله يقول: «لايزال الدين عزيزاً إلي اثني عشر خليفة فكبر الناس وضجّوا…»؛ شنيدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «پيوسته دين اسلام، عزيز و سربلند خواهد بود، تا دوازده خليفه بر آن حكومت كنند. مردم تكبير گفتند و بلند گريستند» رسول اكرم پس از تكبير و گريه شوق اصحاب، كلمهاي فرمود كه آن را نشنيدم. از پدرم پرسيدم؛ گفت: «كلّهم من قريش؛ همگي از قريشند» (سجستاني، 1404: ج2، ص207).
به اين مضمون، روايات فراواني رسيده است كه از مجموع آنها به دست ميآيد كه حضرت، به صورت قضيه شرطيه فرموده است: در صورتي كه امامان دوازدهگانه با اراده مردم بر امت حكومت كنند، ملت اسلام پيوسته عزيز و پيروز خواهند بود و اگر آنان حكومت نكنند، هرج و مرج پيش خواهد آمد؛ چنان كه در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پرسيدند: «ثم يكون ماذا؟ ثم يكون الهرج». چنان كه در بعضي از روايات ديگر به فتنههاي ويرانگري بعد از رحلت خود نيز اشاره كرده است.
در صحيح بخاري از طرق مختلف از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود: «يرد علي يوم القيمه رهط من أصحابي فيجلون عن الحوض فأقول: يا ربّ اصحابي. فيقول: إنك لاعلم لك بما أحدثوا بعدك. إنهم ارتدوا علي أدبارهم قهقري؛ در قيامت، گروهي از اصحابم به من وارد ميشوند. آنان را از حوض پراكنده و دور ميسازند. عرضه ميدارم: خدايا! اينها اصحاب من هستند. ميفرمايد: نميداني بعد از تو چه كردند؛ آنها مرتد شدند و عقب گرد كردند» (بخاري، 1407: ج18، ص148).
در صحيح مسلم نيز حديثي مشابه از عايشه نقل شده است.
ب. برابر بودن خلفاي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با نقباي بني اسرائيل
حاكم در مستدرك از مسروق نقل ميكند: شبي در مسجد نشسته بوديم و قرآن ميخوانديم. كسي پرسيد: «اي أبا عبدالرحمن! آيا از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پرسيديد كه چند نفر خليفه بر اين امت حكومت خواهند كرد؟» گفت: «آري؛ پرسيدم. فرمود: اثنا عشر عدد نقباء بني اسرائيل» (احمد حنبل، همان: ج4، ص501؛ سيوطي، همان: ج1، ص350؛ متقي هندي، همان: ح14971).
ج. قريشي بودن دوازده امام
1. ابن ابي الحديد معتزلي از امام علي عليه السلام نقل ميكند كه فرمود: «إن الأئمة من قريش غرسوا في هذا البطن من هاشم لاتصلح علي سواهم و لا تصلح الولاة من غيرهم؛ تحقيقاً امامان از نسل قريش در نسل بني هاشم كاشته شدهاند و غير آنان، صلاحيت امامت را ندارند و همچنين حاكمان از غير بني هاشم صلاحيت و شايستگي براي خلافت ندارند» (حاكم نيشابوري، همان: ج4، ص73).
ابن ابي الحديد مينويسد:
سخن امام علي عليه السلام با اصول معتزله نميسازد؛ ولي من سخن علي را قبول دارم؛ چرا كه به گونه متواتر ثابت است كه پيامبر در شأن او فرمود: «إنه مع الحق و إن الحق يدور معه حيث دار؛ علي، تحقيقاً با حق است، به هر سو بگردد، حق هم به همراه او ميگردد» (ابن ابي الحديد، 1404: ج2، ص287).
پی نوشت ها :
1. هر گروهي به پيشواي خودشان در قيامت خوانده مي شود.
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}